امروز از قسمت تولید کارخانه به من اطلاع دادن که یکی از خانمها دیشب سر کار نیومده. گفتن دیشب این خانم اومده نگهبانی و خواسته کارتش رو تحویل بده . با اینکه روال بر این نیست که برای کسانی که کارتهاشون رو تحویل میدن زنگ بزنیم ولی نمدونم چرا امروز تصمیم گرفتم که برای این خانم زنگ بزنم. زنگ که زدم دیدم این خانم تو شرکت مشکلی داشته و این مشکل باعث این تصمیم شده . بهش گفتم بیاد شرکت تا با مسئول مربوطه بشینیم تا بتونیم مشکل رو حل کنیم.این خانم اومد شرکت خیلی ناراحت بود و می گفت من به اینکار نیاز دارم حالا کاری با مشکلی که تو شرکت داشت و حل شد ندارم اما دلیل نیازش رو که گفت خیلی سعی کردم تا اشکم درنیاد. با گریه و بغض می گفت من به این کار نیاز دارم بچه ام مریضه تشنج داره فاویسم داره با اکسیژن نفس می کشه عمل دفع رو نمی تونه انجام بده ماهی یکبار باید ببرمش چکاب پیش دکتر .گریه می کرد و میگفت من برای جمع کردن پول عملش دارم کار می کنم دیگه نمی تونست تحمل کنه ناراحتیش به اوجش رسیده بود با نامیدی می گفت دکترا بچه ام رو جواب کردن!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدایا شکرت می کنم بخاطر سلامتی من و خانواده ام و دختر کوچولوم اگر همین شکر گذاری ساده نبود چه قیمتی می شد روی تنها همین نعمتت گذاشت. خدایا تمام بچه های که دارای بیماری لاعلاج هستن شفا بده که تو قادر مطلق هستی و ما عاجزیم و ضعیف و مبتلا.همه با هم بگیم آمین.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |