برای صفحه های سفید که باکره گیشان را بی هیچ منتی تقدیم اندیشه های درهم فروپیچیده ام می کنند خیلی خیلی دلم تنگ شده بود. برای شما برای خودم دلم تنگ شده و هر روز از راه دور روی مبارک دلتنگیتان را می بوسم.گفتم دلتنگیتان یاد دلتنگی خودم افتاده ام چه دورم از خودم و زمان چه پر شتاب مرا جاکن میکند و به دنبال می کشد. ای روزگار! دست از سرم بردار و مرا به حال خودم رها کن تا بدوم میان خاطرات خوب مانده از گذشته و ببرم از تمام اندوه های و غصه ها روزگاران پیشین. آقای امید! سلام از اینکه یک بار دیگر بیاد ما افتادید از شما کمال تشکر و امتتنان را دارم چه دیر دیر بیادم می افتی و چه زود زود فراموشم میکنی. این روزها خیلی گرفتار شده ای و نمی توانی توجه ات را مقداری به خودت معطوف کنی به درون خودت به ژرفای لاهوتی ات به ازلیتت و به ابدیتت. فراموش نکن خودت را ،که انسان گرفتار نسیان است.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |