سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی تاب

در کوچه یادها بهاری است مرا

با حلقه زلف دوست کاری است مرا

صدبار نوشته ام، توهم میدانی

تا صبح ظهورت انتظاری است مرا


نوشته شده در سه شنبه 91/3/16ساعت 5:45 عصر توسط امید احمدنژاد نظرات ( ) | |

به تو میاندیشم . زمانی که سروهای ایستاده در باد ،دستهای رو به آسمانشان رقصان می پیچدو تاب می خورد و درختان سپیدار آواز می خوانند و نور روی برگهایشان بوسه می زند. یا زمانی که در آب حوض تصویر از ابرهاست، سفید و سیاه . دریک بعد از ظهر دم کرده تابستان چشمان بیقرارم از بازه در اتاق تاریک و روشن شدن حیاط در گذر ابرها از مقابل خورشید را سیر می کند. سیر نمی شوم از اندیشیدن به تو!

زمانی که نسیم خنک شمالی صورتم را نوازش می دهد ، و چشمانم گرم می شود برای قیلوله ای کوتاه و خواب آرام آرام مرا تسخیر می کند رویاهایم با اندیشه تو رنگین می شود.

محبوب من ! دوستت دارم به اندازه تمام خاطرات خوب ام.


نوشته شده در سه شنبه 91/3/16ساعت 4:20 عصر توسط امید احمدنژاد نظرات ( ) | |

مراچشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو

خدایا از تو می خواهم آنچه می خواهم ،از تو یاری می جویم که تو تنها یاوری ،مرا در اموراتم اختیاری نیست که تو مرا فرماندهی ،ای پادشاه یوم دین به فریادم رس در این وان افسای جهالت عالمان و کفر دینداران و سقوط بزرگان. دستم را بگیر ای دست تو بالای تمام دستها .

مرا در راه راست استوار بدار . که من تشنه گناهم و تو خود می دانی ای رحم کننده بر گناهکاران. الهی و ربی من لی غیرک ،من به کجا بگریزم که گستره فرمانروایی تو نباشد. ضعیفم و ذلیل ام و از این که هستم بسیار دلگیرم، اما رجای محبت تو گرما بخش وجودم و هستی بخش جان مرده ام ،پس این بنده را از درگاهت مران که تشنه محبت توست ای ارحم الراحمین.


نوشته شده در سه شنبه 91/3/16ساعت 2:33 عصر توسط امید احمدنژاد نظرات ( ) | |

امروز روز پدر است . روز پدر روزی است که به نام امیر مومنان علی (ع) مسما گشته است . علی که پدر تمام ما شیعیان است . که نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت و متعجبم چه نامم شه ملک لا فتی را.

کسی ارزش پدر و مادر  و زحمات بی دریغشان را خواهد فهمید که روزی خود پدر یا مادر شود. واین جمله تکراری را من تا زمانی که خودم پدر نشده بودم درک نمی کردم و آنرا در حد یک شعار می دیدم. اما اکنون با تمام وجودم این موضوعع را درک میکنم . عشق به فرزندان فراتر از یک عشق زمینی است . یک عشق الهی است .

 


نوشته شده در دوشنبه 91/3/15ساعت 5:39 عصر توسط امید احمدنژاد نظرات ( ) | |

وقتی که گلوی خویش تر کرد به عشق   با قافله صبح سفر کرد به عشق

میسوخت میان دشت خون چشمانش   وقتی که زروی نی نظر کرد به عشق


نوشته شده در دوشنبه 91/3/15ساعت 4:58 عصر توسط امید احمدنژاد نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت