سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی تاب

امروز باران آمد. دیر، ولی آمد، با سر صدا، پر طمطراق، ولی آمد. پائیز اگر ،باران، شما نمی آمدی چقدر شرمنده مامیشد.با باران حرفهایم را زدم هرچند دل پری دارم  ولی میخواهم درباره چیزهای دیگری صحبت کنم.

در مورد انسانیت و توحش.

عصری که ما در آن زندگی می کنیم عصر انفجار اطلاعات است و این دوره جدید از ابتدای قرن بیستم شروع شده و با سرعتی شگفت انگیز در قرن 21 ادامه دارد. انسانها در خانه و در محل کار با اتصال به شبکه جهانی اینترنت می توانند در مورد هرچیزی که می توان در مورد آن فکر کرد اطلاعات کسب کنند.اطلاعات در سطوح مختلف و هرکسی با هر سطح سواد و دانش از این دریای بی انتها استفاده خود را خواهد برد.

با این توصیف دستیابی به درک و آگاهی و علم برای همگان امکان پذیر شده است. ( علاوه بر اینترنت، تلویزیون و رادیو وسینما و مطبوعات و... همگی میتوانند دست به دست هم سبب افزایش بار آگاهی در جامعه مخصوصاً قشر جوان شوند.)

در عصری که انسان قصد تسخیر فضا و سفرهای طولانی مدت فضائی را دارد. و تکنولوژی با سرعت نور پیشرفت میکند. درد امروز جامعه ما سطحی نگری است. عقب افتادگی فرهنگی است که حتی در بین تحصیلکردگان جامعه ما نیز دیده می شود.

برخوردهای ما با اطرافیانمان در بسیاری از موارد رنگ وبوئی از مدنیت و فرهنگ و آنچه دین ما از ما خواسته ندارد. در بین قشر جوان این نکات بیشتر قابل تامل است. برخوردها و رفتار و سکنات جوانان ما در سطح جامعه و خانواده دلیل بر این امر است. ما نه تنها از لحاظ فرهنگی پیشرفتی نداشته ایم بلکه بطور واضح یک رجعت قابل توجه به عقب داشته ایم، آنهم نه عقبه تاریخی که در گذشته هرگز چنین رفتارهائی از هیچکس سر نمی زد چه عالم چه عامی.

نمی توانیم بگوئیم ،نه ،حرفهای شما همه اشتباه است و ناشی احساسات. این ساده انگارانه است و پاک کردن صورت مسئله .من بارها این را در بین جوانان دور و اطرافم دیده ام و برایتان مثالهای فراوانی دارم که نمونه های آنرا برایتان ذکر میکنم.

ازدواجهای فراوانی که بعد از مدت کوتاهی به طلاق منجر می شود ناشی از این برخوردهای غلط و رفتارهای هرزه در سطح خانواده هاست. چون زوجین در هپروتی که ناشی از توقعات بیجا که انهم زائیده نگرش غلطشان به زندگیست سر می کنند. جای از هم دور ازهم و این دورافتادگان شانسی برای یکی شدن برای هم نمی گذارند.و خوب چون در  یکدیگر نقطه ای روشن نمی یابند خوب انچه خواستنی در دیگران جستجو خواهند کرد و اوج فاجعه از اینجا شروع می شود این آغاز یک فروپاشی است.( البته این یکی از دلایل می تواند باشد.)

در خیابان با همسرتان دارید راه می روید از کنار چند جوان رد می شوید آنها با هم مشغول شوخی کردن و صحبت کردن هستند در میان صحبتهایشان به وضوح چنانکه حتی رهگذران آنطرف پیاده رو نیز متوجه می شوند الفاظ رکیک به وفور یافت می شود.

لباس پوشیدنشان ، دکمه های باز تا حوالی ناف، شلوارهائی که انگار بید یا موش آنرا چریده است ،رنگهای جلف و.... که وقتی با منطق من در آوردی استفاده از آن، ادغام شود ،مخ هر صاحب مخی را می ترکاند.

استادیومهایشان که پر است از فحش و ناسزا پر است از خشونت و توحش ستارهاشان پوشالی قهرمانانشان دروغین و پهلوانانشان گردنکش.

علی ایحال باز شما تصمیم بگیرید جای انسانیت در این ایدولوژِی من در آوردی به نام فرهنگ جدید جامعه ما کجاست؟

دلم عجیب گرفته است و به این شعر استاد شفیعی کدکنی می اندیشم:

آخرین حرف سفرنامه باران این است

که زمین چرکین است

اللهم عجل لولیک الفرج


 


نوشته شده در یکشنبه 91/8/21ساعت 4:15 عصر توسط امید احمدنژاد نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت